مهدي شادماني:
حالا همدان سر خط است و بقيه مشق ميگيرند.«بايد باور کنيم ايران تنها «تهران» نيست؛ کرمانشاه، همدان، لرستان و ساير مناطق کشور هم ميتوانند در تمام زمينههاي اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي، ورزشي و... نفس بکشند.»
سايت loor.ir اين را مينويسد تا خوشحالي خود را بابت انتقال 2 تيم تهراني به لرستان نشان دهد.
راهآهن به «خيبر راهآهن» تغيير نام ميدهد و به خرمآباد ميرود و تيم دسته اولي «داماش» بدون تغييري در نام در شهرستان دورود بازي ميکند. البته در اين انتقالها لرستان تنها نيست که ظاهرا استان گلستان هم با انتقال صبا باتري صاحب تيم ميشود.
اين انتقالها که لابد سال بعد انجام ميشود، به گفته مسئولان قرار است عدالت را در ورزش ايران برقرار کند؛ آن هم در ادامه انتقال تيمهاي تهراني به استانهاي ديگر. البته هيچ مسئولي دقيقا در مورد انتقال يک تيم به لرستان و گلستان و عادلانه بودن آن حرف نزده و حتي از صحبتهاي کيومرث هاشمي- معاون محمد عليآبادي- اينگونه برميآيد که سازمان تربيت بدني کاري به موضوع ندارد؛ «سازمان تربيت بدني به هيچوجه در اين موضوع ورودي ندارد. تيمهايي که شما نام ميبريد خصوصي هستند و اگر انتقالي باشد، خودشان انجام ميدهند».
اما نميتوان حرفهاي رئيس سازمان تربيتبدني را فراموش کرد وقتي که ميگفت «از نظر من بايد همه استانها در ليگ برتر تيم داشته باشند».
ميگفت: «تماشاگران روح فوتبالند و بدون آنها اين ورزش اصلا معنايي ندارد». حالا ورزشگاه پر ميشود، اين را نه ميشود انکار کرد و نه ميشود نقد کرد. ورزشگاه پر ميشود و 17بازي از ليگ برتر که قرار است در اين ورزشگاه پر برگزار شود، هيجان ديگري به خود ميبيند.
موضوع تيم پاس است؛ تيم پاس همدان و تماشاگراناش؛ تماشاگراني که تعدادشان تقريبا غيرقابل باور است. شايد قبلا ميشد حدس زد که شهر همدان از يک تيم ليگ برتري استقبال خوبي بکند اما امروز اين مسئله را ميشود ديد.
چند ساعت مانده به بازي، شهر درگير ميشود. اگر بازي خارج از خانه باشد که فعلا به بحث ما کاري ندارد، مردم پاي تلويزيون مينشينند و در کوچه و خيابان تردد کم ميشود. اما جنب و جوش شهر را وقتي ميشود به چشم ديد که بازي خانگي باشد؛ جماعت کار و زندگيشان را ول ميکنند و به ورزشگاه ميروند تا تيمشان را تشويق کنند.
آنها و پرچمهاي سبزشان را به راحتي ميتوان در خيابانهاي شهر تشخيص داد؛ چندين هزار نفر براي هر بازي، آن هم براي تيمي که سال گذشته در تهران مجبور بود براي پر کردن سکوهاي ورزشگاهاش از سربازان نيروي انتظامياستفاده کند و حتي در بازيهاي خانگياش هم ميهمان باشد. حالا همين تيم به راحتي چندين هزار نفر را در کنار خود ميبيند.
اما زيبايي داستان فقط به حمايت از يک تيم نيست که شور و شوق يک بازي، حال و هواي شهر را هم عوض ميکند. اين هم يعني برد دوسره؛ هم فوتبال هيجان پيدا ميکند و هم شهر دلمشغولي شيريني براي روزهاي تعطيل و نيمهتعطيل( روزهاي بازي) پيدا ميکند.ديگر صحبت از پاس تهران و قدمت 44سالهاش نيست و کسي هم زحمت اين را به خود نميدهد که از انتقال اول فصل انتقاد کند. پاس الان در همدان است و طرفداران زيادي هم دارد.
يک مشکل کوچکبايد يکي پيدا شود و مشکل حضور 33 تيم در يک ليگ را حل کند و الّا براي داشتن ليگ برتري عادلانه، بقيه مشکلات خودشان حل ميشوند.
اولين مشکل براي اين کار جلب رضايت تيمهاي تهراني است. صاحب تيم هم اگر رضايت داشته باشد، کار را بايد در مرحله بعدي دانست؛ «در تهران غريب هستيم و اكثر هواداران تهراني طرفدار 2 تيم بزرگ
پرسپوليس و
استقلال هستند و ما براي پيداكردن هوادار بايد از تهران برويم».
عابديني - مديرعامل «داماش» که مشکلي براي انتقال تيم دسته اولي خود به دورود ندارد- با استاندار لرستان صحبت کرده و قول و قرارهايش را گذاشته است. بحث امکانات انجام بازي هم هر وقت حل شود، داماش به دورود ميرود و در اين شهرستان بازي ميکند.
اما دانهدرشتتر راهآهن است که فعلا در مورد شايعات سکوت کرده. هزينههاي باشگاهداري فشار زيادي به راهآهن آورده و آنها ميخواهند به صورتي از شر اين هزينههاي بدون بازگشت خلاص شوند؛ «ما هم حرفهايي شنيدهايم و احتمالا سال بعد راهآهن به لرستان ميرود ولي مطمئن باشيد از هيچکدام از مسئولان باشگاه حرفي در مورد انتقال نخواهيد شنيد. فعلا قرار است حرفي در اين مورد زده نشود».
يکي از نزديکان باشگاه اين را ميگويدکه ثابت کند شايعات در مورد انتقال راهآهن به لرستان هم شايعه نيست. اين تيم با رايزنيهايي که نمايندگان شهر کردهاند به لرستانميرود و به خيبر راهآهن لرستان تغيير نام ميدهد. آخرين تيمي هم که شايعه منتقلشدناش پيچيده،
صباباتري است.
شهرياري- مديرعامل کارخانه صباباتري- از اين سمت کنار ميرود. او البته در پست مديرعاملي باشگاه باقي ميماند. ميگويند مدير جديد علاقه چنداني به اداره يک تيم فوتبال ندارد و اينگونه شايعات در مورد انتقال صباباتري به گلستان قوت ميگيرد. تکذيب، فعلا اولين و آخرين پاسخ قائممقام مديرعامل به شايعه انتقال است؛ «باشگاه صبا باتري متعلق به وزارت دفاع است و متعلق به اين وزارتخانه هم باقي خواهد ماند».
وقتي نامه امضا نميشودنامه انتقال يک باشگاه در بعد ورزشي کلا به 5 امضا احتياج دارد؛ رئيس هيات فوتبال مبدأ و مقصد، رئيس اداره تربيت بدني مبدأ و مقصد و رئيس فدراسيون فوتبال. در اين ميان 2 امضاي از خداخواسته پاي هر برگه هست که مربوط به تربيتبدني و هيأت فوتبال استان مقصد ميشود؛ پس ميماند امضاي علي کفاشيان (رئيس فدراسيون فوتبال)، جمشيد تقيزاده (مدير تربيت بدني استان تهران) و شهبازي (رئيس هيأت فوتبال تهران)؛ «با واگذاري تيمهاي تهراني مخالفيم چرا که آنها اعتبار فوتبال پايتخت هستند».
و اينگونه امضاي نفر سوم حذف ميشود. البته حرفهاي او براساس قوانين موجود است و بعد از آن هم نفر دوم اعلام ميکند که حاضر به امضاي اين نامه نيست؛ «اگر قرار است نقل و انتقالي صورت گيرد، بايد در سطح تهران و با سرمايهگذاري بخش خصوصي باشد».
اينگونه، رئيس تربيت بدني تهران هم اعلام ميکند که حاضر نيست مجوز خروج باشگاهي را از تهران صادر کند. کار در همين شروع به بنبست ميرسد و اميدها نااميد ميشود. حالا نامه انتقال تيمها از تهران 2 امضا تا قانوني شدن کم دارد. البته لازم بودن اين 5امضا راهکاري است که در قانون براي جلوگيري از سوءاستفاده از امتياز تيمهاي ليگ برتري درنظر گرفته شده است تا خداي ناکرده كسي از اين راه، درآمد و شهرتزايي براي خود نسازد.
با اين همه، تازه اين در صورتي است که رئيس فدراسيون فوتبال با انتقال موافق باشد. اما اين مسائل فقط در بعد ورزشي است و مشکلات ديگري هم وجود دارد که در خصوصيسازي و اجراي اصل44 خودنمايي ميکند.
اصل دست و پا گير«طبق برنامه سوم توسعه اقتصادي، انتقال باشگاهها به نهادهاي دولتي ممنوع است»؛ اين جمله را محسن صفاييفراهاني ميگويد تا مشکل بعدي را در راه انتقال باشگاهها از تهران به شهرستانها معرفي کند. بحث کاملا اقتصادي و کسلکننده است اما قانون ميگويد اگر قرار است يک بنگاه دولتي يا خصوصي منتقل يا واگذار شود، بايد به بنگاه خصوصي ديگر باشد نه اينکه دوباره به دولت.
اما انتقال باشگاهها به استاني ديگر ميشود مسير وارونه برخلاف کل سياستهاي کشور؛ يعني طبق اصل 44 تا فلان موعد بايد کل کشور خصوصي شود اما باشگاههاي فوتبال در اين سير در حال دولتي و دولتيتر شدن هستند؛ چون نه بخش خصوصي در ايران توان تيمداري دارد و نه اينکه در استانهاي موردنظر کمترين امکاناتي براي تيمي در حد ليگ برتر وجود دارد.
در اين ميان فقط ميماند دولت که توانايي مالي فراهم کردن امکانات را دارد و به همين دليل است که معمولا استانداريها در مراحل اوليه مذاكرات قرار ميگيرند. حالا ميشود يك بار ديگر مرور کرد؛ انتقال تيمهاي تهراني به نهاد دولتي در استانهاي ديگر و كلماتي که بعدش قرار ميگيرد؛ «ممنوع است».
حالا اگر به هر زحمتي بتوانند از اين قسمت فرار کنند و بنگاهي نيمه خصوصي را بيابند، يک مشکل ديگر پيدا ميشود؛ متولي اصلي انتقال بنگاههاي دولتي بهخصوصي سازمان خصوصيسازي است و همه اين اتفاقات بايد از طريق اين سازمان رخ بدهد؛ ضمن اينکه قوانين سازمان خصوصيسازي براي واگذاري بنگاههاي دولتي کاملا واضح و روشن است. اولين راه، مذاکره بين 2 بنگاه است که فقط در صورت ورشکسته شدن بنگاه دولتي صورت ميگيرد.
بين باشگاهها هم براي انتقال، مذاکره صورت ميگيرد اما باشگاهي ورشکسته نشده تا اين مذاکرات قانوني باشد. دومين راه، اجاره دادن باشگاههاست و سومين راه، واگذاري از طريق مزايده است و چهارمين راه، ورود به بورس.
اين 4 راه هم ميشود سد قانوني ديگر در برابر انتقال باشگاهها. البته حتما لازم به توضيح نيست که اين 4 راه، از سوءاستفادههاي اقتصادي جلوگيري ميکند.
همدان؛ سرمشق ديگراناوضاع خيلي پيچيده شده و در اين شرايط به نظر نميرسد که انتقال هيچ باشگاهي از تهران ممکن باشد چون از هر طرف که وارد ميشوند قانون مخالف انجام چنين کاري است؛ لابد به اسم مردم، سوءاستفادههايي انجام ميگيرد.
اما اگر همدان سرمشق قرار گيرد، هيچ مشکلي وجود نخواهد داشت. مسئولان
پاس همدان راهش را اعلام نکردند اما به راحتي توانستند 2امضاي کسرنامه را بگيرند. در آن روزها که اداره تربيت بدني تهران مخالف انتقال بود، شايعه شد که رئيساش در حال تغيير است؛ پس ناگهان تمام راههاي غيرقانوني شکلي قانوني به خود گرفت و جمشيد تقيزاده به راحتي آبخوردن پاي نامه انتقال را امضا کرد.
بعدها هم هيچکس در مورد شايعه برکناري او چيزي نشنيد و خدا را شکر او هنوز مديرکل تربيتبدني تهران است. رئيس هيات فوتبال تهران هم با گفتن چنين جملاتي نامه را امضا کرد؛ «ما بحث قانون را ميکرديم. اين نامه 5 امضا احتياج داشت که الان دارد».
اين از بحثهاي ورزشي. و اما در بحث خصوصيسازي، شرکت غار عليصدر اعلام کرد که 40درصد از سهامش به باشگاه واگذار شده و بعد هم نام شرکت پتروشيمي همدان سر زبانها افتاد تا همه مطمئن باشند که يک بنگاه خصوصي باشگاه را اداره ميکند و مشکلي براي انتقال وجود نداشته است. اما هنوز همه ميدانند که بدون حمايت مالي استانداري همدان، چرخ تيم پاس نميچرخد.
اگر استانهاي ديگر تا اين قسمت کار را بتوانند از پاس الگو بگيرند، نحوه واگذارياش کار سختي نخواهد بود؛ چون به هر حال در واگذاري پاس تهران، نيروي انتظامي اموال دولتي(منظور همان باشگاه است) را به يک شرکت هديه داد؛ در صورتي که هديه کردن اموال عمومي کاري کاملا غيرقانوني است. پس استانهايي که قرار است هزينه انتقال تيمهاي ليگ برتري را بپردازند، ديگر نبايد از اين موضوعات پيش پا افتاده، غمي به دل خود راه بدهند.